بعد از شكستن شاخ يك ديو پر هيبت و پشت سر گذاردن هفتخوان كنكور، تازه هفتاد و هفت خوان دانشگاه براي دانشجو رخ مينمايد. فقط كافياست نگاهي كوتاه به تيتر اخبار بيندازيم، پر از سوژههاي داغي است كه قبل از همه دل دانشجو جماعت را ميسوزاند. كتابهايي كه تجديد چاپ نميشوند، قيمت روزافزون ژتون، حذف ارز دانشجويي، بازنشستگي اساتيد، بومي گزيني، تفكيك جنسيتي، اشتغال در حوزه تخصص و دانشي كه در دانشگاه آموختهاند و بسياري مسائل ديگر كه ذهن يك جوينده دانش را به خود مشغول ميسازد، ذهني كه ميتواند در آرامش فقط به وظيفهاش كه همان جويندگي دانش است بپردازد، اما...
اين روزها جز كساني كه تا پايان عمر از هر لحاظ بيمه شدهاند، به همه اقشار طعم خوش بحران اقتصادي چشانده ميشود. دانشجو كه ديگر نيازي به وجود اين بحران همهگير هم ندارد، نامش همواره همراه بحران بوده و هست. او هميشه نامش با مشكل اقتصادي گره خورده. كافي است كه در رشته مورد علاقهاش در شهر ديگري پذيرفته شده باشد، اگر از مسائل روحي ناشي از تجربه يك محيط جديد و دوري از خانواده بگذريم، دردسرهاي خوابگاه و زندگي دانشجويي هم به كنار، هزينههاي زندگي در شهري ديگر، پيدا كردن يك شغل پاره وقت، برنامهريزي و رسيدگي به دروسي كه به خاطر آنها يك نام و هزار مشكل را بايد به دوش بكشد، خود را به ذهني كه قرار بود فقط به تحصيل مشغول باشد تحميل ميكنند. در ميان تمام اين حرفها و مشكلات مصيبت بزرگ زماني است كه بخواهد يك زندگي مشترك را هم آغاز كند
ديگر در زمانهيي نيستيم كه در هر خانواده و محله يك يا دو دانشجو مشغول تحصيل باشند، حالا هر خانواده دو يا سه فرزند دانشجو دارد، دانشجوياني كه گاهي مجبور ميشوند خود هزينه تحصيلشان را تامين كنند، چرا كه خانواده در ميان تمام هزينههاي سرسام آور روزمره خود توان تامين هزينه تحصيل فرزنداني كه شهريه شان سر به آسمان ميسايد را ندارد. زندگي دانشجويي تنها تامين هزينه كتاب و جزوه و ژتون غذا نيست، بخش اعظم زندگي دانشجويي بايد صرف تحقيق و پژوهش و علم آموزي شود. اما واقعيت اين است كه گاهي آخرين مسالهيي كه ذهن يك دانشجو را درگير ميكند پويايي علمي است، چراكه اولويتهاي اصلي مربوط به مساله اقتصاد زندگي دانشجويي است. كسي كه بايد در آرامش به فعاليتي كه براي وصالش سخت تلاش كرده، بپردازد، درگير مسائل و مشكلات محيط كار ميشود، دغدغه بيماري اعضاي خانوادهيي كه در شهري ديگر زندگي ميكنند، منابع درسياي كه با قيمت گزاف بايد تهيه كند، مساله مسكن و تهيه هزينههاي آن و هزاران مساله ديگر كه تبديل به اولويتهاي ذهنياش ميشود. و ماييم كه شكوه ميكنيم از پايين بودن سطح علمي دانشجويان. كساني كه آنقدر دغدغههاي مختلف دارند كه گاهي حتي فرصت مطالعه و پژوهش آزاد در زمينه رشته تحصيلي خود را هم نمييابند. چه رسد به افزودن يك نكته نو به هزاران نكته موجود و ناموجود در حوزه تحصيليشان. و ماييم كه از شيوع افسردگي در ميان دانشجويان ناراضي هستيم و ماييم كه فكر ميكنيم دانشجو در پي دانش است و بس
نظرات شما عزیزان:
|